بررسی بیماریزایی نماتود‌های بیمارگر حشرات Heterorhabditis bacteriophora و Steinernema carpocapsae روی مگس جالیزDacus ciliatus در شرایط آزمایشگاه و گلخانه

عنوان دوره: بیست و یکمین کنگره گیاه پزشکی ایران
نویسندگان
چکیده
مگس جالیز از آفت‌های مهم محصولات جالیزی به‌شمار می‌رود. با توجه به اینکه مگس جالیز بخشی از دوره‌ی زندگی خود را در خاک سپری می‌نماید، عوامل کنترل بیولوژیک مهمی نظیر نماتودهای بیمارگر در این زیستگاه می‌تواند پتانسیل کنترل این مگس را داشته باشد. در این راستا، تلاش شد با جداسازی و شناسایی نماتود‌های بیمارگر بومی، بیماریزایی گونه‌های بومی در کنار جدایه‌های تجاری روی مراحل رشدی مگس جالیز بررسی گردد. مشخصات ریخت‌شناسی و مرفومتریک و داده‌های توالی ناحیه‌ی ژنی ITS نشان داد که جدایه‌های منسوب به Boj1، Boj7، Boj8 و Boj9 متعلق به گونه‌ی S. feltiae و همچنین جدایه‌ی HBoj ،متعلق به گونه‌ی H. bacteriophora بود. داده‌های حاصل حاکی از آن بود که گونه‌ی S. carpocapsae با LC50 28 لارو بیمارگر در سانتی‌متر مربع در مقایسه با H. bacteriophora با LC50 326 و 46 لارو بیمارگر در سانتی‌متر مربع به‌ترتیب در آزمایش پتری و خاک، تاثیر بیشتری داشت. تشریح اجساد لارو سن آخر، توانایی تولید مثل و کامل کردن چرخه زندگی نماتود بیمارگر را در لارو سن آخر تایید نمود. هر دو ایزوله تاثیر اندکی روی مرحله‌ی شفیرگی و زهراگینی متوسطی روی بالغین داشتند. در آزمایش بیمارگری داخل میوه ایزوله‌ی S. carpocapsae توانایی یافتن و آلوده‌سازی لارو‌های سن آخر داخل میوه را داشت. در شرایط گلخانه متوسط درصد مرگ‌و‌میر ایجاد شده توسط S. carpocapsae (5/4 ± 7/40) مشابه درصد مرگ‌و‌میر بوجود آمده به‌‎وسیله‌ی جدایه‌ی بومی H. bacteriophora (3/3 ± 9/39) بود. خاک شنی و شنی- لومی شرایط بهینه‌ای را به‌منظور بیماری‌زایی هر دو گونه نماتود فراهم نمودند. متوسط درصد مرگ‎‌و‌میر ایجاد شده توسط ایزوله‌ی S. carpocapsae در دمای 1 ± 30 بالاتر از 1 ± 25 و 1 ± 19 درجه‌ی سلسیوس می‌باشد. اثر‌بخشی بالای دو گونه‌یH. bacteriophora و S. carpocapsae موید این است که دو گونه‌ی مذکور می‌توانند بعنوان عامل کنترل بیولوژیک در مدیریت این آفت استفاده شوند.
کلیدواژه ها